سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امروز از وقتی بیدار شدم ،احساس عجیبی داشتم ، حسی بین شادی و غم .امید و ناامیدی . آرامش و دلشوره . تا بحال شده درون تان پر شود از احساس های ضد و نقیض ؟

اولین روز ی که به مدرسه رفتم ، برای اولین بار این حس مبهم را تجربه کردم. لذت پوشیدن لباس فرم مدرسه که تا چند روز پیش ،آرزویی کودکانه بود از یک طرف و نگاه مادرم هنگام خداحافظی و دلتنگی برای خانه از طرف دیگر ، گنگم کرده بود.

 

از آن به بعد، دیگر آن حس مهمان خانه ی دلم نشد تا چند سال پیش ،هنگام تحویل سال نو. اولین سالی که دیگر مثل گذشته  عید با همه ی زیبایی اش ، مهمانی رفتن هایش ،مسافرت وگشت و گذارش ، در مقابل تمام شدن سالی که به آن خو کرده بودم ، زیبا نبود. اولین سالی که زنگ خطر تمام شدن یک سال از عمرم را شنیدم.

 

از آن پس هر 365 روز یکبار ،  روز پایان سال این حس شروع می شود و تا لحظه ی تحویل سال جدید ،شدت اش افزوده می گردد.شادی گشودن تقویم نو با برگ هایی نانوشته . با دنیایی از هدف ها وآرزوها برای تک تک این برگه ها  و غمگینی دیدن تقویم سال گذشته . مرور خاطرات تلخ وشیرین آن . دیدن صفحاتی که خالی مانده . کاری قابل نوشتن در آن انجام نشده و یا بدتر از آن ،کاری انجام شده که قابل نوشتن نیست.

خواندن آرزو ها و قول و قرار هایی که در نخستین صفحه ی تقویم نوشته شده و یاد آوری عهد شکنی ها و فراموش کردن ها  و تاسف از بابت از دست دادن فرصت ها.

 

امروز هم دوباره این حس مبهم به سراغم آمده . صدایی در درونم فریاد می زند در این  8760 ساعت چقدر می توانستم مفید تر باشم؟ چقدر می توانستم برای رسیدن به هدف هایم بیشتر تلاش کنم ؟ اصلا چقدر می توانستم هدف های بهتری را برای خود در نظر بگیرم ؟

چند بار فرصت نگاه کردن با عشق و علاقه به چهره ی پدر و مادرم را داشتم اما دریغ کردم؟ چند با می توانستم فرزندم را سخت در آغوش بگیرم اما به خاطر مشغله ی زیاد ، این کار را به وقت دیگر موکول کردم؟

چند بار می توانستم به دوستان ،همکاران و خانواده ام نشان دهم که چقدر برایم مهم هستند و حضورشان تا چه اندازه برایم با اهمیت است اما هر بار ، گفتم شاید وقتی دیگر....

 

در سالی که گذشت چند بار فراموش کردم کسی هست که در همه جا و همه وقت مرا می بیند؟ یا بهتر است بگویم چند بار بخاطر آوردم ، قرار نیست به حال خود رها شوم .قرار نیست تا ابد زندگی کنم . قرار نیست نعمت سلامتی،جوانی،توانایی و هزاران هزار نعمت دیگر ،بی حساب و کتاب به من داده شود؟

 

شاید شما هم مثل من امروز چنین حسی داشته باشید. خیلی از ما آدم ها گذر زمان را فراموش می کنیم .  آنقدر اسیر روزمرگی می شویم که حتی آرزوها خود را هم از یاد می بریم. خواب های مان هم بوی تکنولوژی و اضطراب زندگی ماشینی را به خود می گیرد. اما  برخی اتفاقات می تواند مثل یک تلنگر هشیارمان کند.

عید نوروز می تواند بهانه ی خوبی باشد برای این بیاد آوردن .باید به دقت به روز شمار سال قبل نگاه کنیم . هنوز فرصت باقی است . اگر کسی را غمگین کردیم ،به وظیفه ای عمل نکردیم  و یا قول و قراری را شکستیم ، بهترین فرصت است تا جبران کنیم .

فردا اولین روز بهار ، جهان دوباره آفریده می شود پس چرا ما از نو خلق نشویم . چرا ما رخوت زمستان را از دل و اندیشه مان نرانیم . چرا ما در صفحات تقویم سال جدید ، با توکل به خدا و تکیه بر نعمت های بیشماری که به ما عطا شده است ، آنطور که شایسته ی یک انسان واقعی است ، زندگی مان را ننویسیم .

 

حیف است با دلشوره و غم به استقبال سال جدید برویم . بهتر است مانند همان روز نخست مدرسه که غم دوری از مادر با ورود به کلاس و دیدن معلم بر طرف شد ، اگر امروز هم احساس کردیم برای از دست دادن فرصت های سال قبل غمگین هستیم ، به آینده فکر کنیم و تصمیم بگیریم که از نو بیاغازیم .

 

 

تیک تیک عقربه ها ، رسیدن به 21 و 2دقیقه و 13ثانیه شنبه 29 اسفند و شروع سال 1389 هجری شمسی . عیدتون مبارک . بهتره از همین حالا شروع کنیم ، ثانیه ها در گذر اند. به چشم بر هم زدنی 29 اسفند 89 هم از راه می رسد. ای کاش  وز آخرامسال ، روز شمار زندگی مان  پراز خیر و برکت باشد .

 

یادمان باشد که زندگی دکمه ی برگشت ندارد....

 

در امتداد هر روز فرصتی را بجوی

که در آن شاهد زیبایی و عشق جهانی باشی

که ترا در بر دارد.

امید که جام فرداهایت

لبریز از پیمان باشد وامکان .

بیاموز که هر حادثه را ژرف بنگری

و تجربه ای ارزشمند کسب کنی .امید که همواره دوستت بدارند. 2

 

پی نوشت ها :

1- نهج البلاغه، حکمت 21.

2- کتاب بارانی باید ( گزیده ی شاعران معاصر جهان)




تاریخ : شنبه 88/12/29 | 11:22 صبح | نویسنده : حیران | نظر

در چهارشنبه پایان هر سال سرور و شادمانی زایدالوصفی میان
اقشار مختلف و اجتماع ایرانی شایع می شود. این شادمانی که از جنبه های مختلف
روانشناختی و جامعه شناختی؛ تاریخی و فرهنگی یکی از وجوه مثبت نشاط و تخلیه روانی
و روحیه شاد مردم بوده؛ امروز هم وجاهت خود را حفظ کرده است و اگر برخی از اعمال و
شادی ها و رفتارهای کاذب و مخرب امروزی از آن حذف شود و از انجام آنها خودداری
شود؛ چهارشنبه سوری به یکی از بهترین و نشاط انگیزترین و ماندگارترین جشن ها و
خاطره های زندگی ایرانیان در پایان هر سال تبدیل خواهد شد 1 همان گونه که طی سال
ها و قرن ها توانسته پایدار بماند و یک وسیله عمده تفریح و حفظ هویت تاریخی اقوام
آریایی باشد. چهارشنبه سوری جشنی است که نوید آمدن بهار و نوروز2 و سرسبزی و رخت
بربستن کدورت و برودت و سختی و سرمای زمستان را می دهد. چهارشنبه سوری به رغم جنبه
های فراگیر ملی و تاریخی اش در هر منطقه یی از ایران با رسوم متفاوت و گاه مشترکی
انجام می شود لیکن یک پیام را از دل تاریخ برای ایرانیان از اقوام آریایی شان به
همراه و به یادگار آورده است. پریدن از روی شعله های زرد و سرخ آتش و زمزمه سرود
زردی من از تو/ سرخی تو از من؛ رسومی همچون پریدن از روی آتش و ترقه بازی تقریباً
در تمام نقاط ایران در چهارشنبه سوری مشترک هستند. اما فالگوش؛ قاشق زنی و برخی
دیگر از رسوم منطقه یی بوده و در برخی از نقاط ایران اجرا می شوند که متاسفانه
بیشتر آنها امروزه به فراموشی سپرده شده و اجرا نمی شوند و شاید هم تنگ نظری؛ هجوم
فرهنگی و تکنولوژی بی رحم هویت ها را نابود ساخته است. اگر چهارشنبه سوری در شمال
خراسان رسومی چون شکستن کوزه و تخم مرغ را به نشانه دفع بلا و بدی از خانه و
خانواده در دل خود دارد در تهران و برخی نقاط دیگر با قاشق زنی و فالگوش خود را
نشان می دهد و در گیلان در این روز به ارواح درگذشتگان احترام می گذارند. در واقع
یکی از فلسفه های کهن مرسوم شدن چهارشنبه سوری این است که در این شب به گورستان و مکان
دفن اموات می روند و برای احترام و شادی روح آنها نذورات و هدایایی به آنها پیشکش
می کنند. از این دیدگاه چهارشنبه سوری همانند نوروز با «فره وهرها» پیوند می خورد.
یکی دیگر از رسوم شایع چهارشنبه سوری که هنوز هم به شکل گسترده در میان زرتشتیان
جریان دارد؛ پخش آجیل مشکل گشا موسوم به «لرک» است که از مغز هفت نوع میوه خشک شده
خوردنی از جمله مغز پسته؛ بادام؛ کشمش؛ گردو؛ برگ هلو؛ انجیر؛ خرما و سنجد فراهم
شده است. این آجیل در مراسم غروب چهارشنبه یا بر سر مزار اموات پخش می شود.
چهارشنبه سوری غروبی نشاط انگیز بود که شادی و پایکوبی تا شب در کوچه و برزن؛ شهر
و روستا و حتی کاخ پادشاه ادامه داشت و با این اعمال نشاط انگیز خستگی و ملال سال
کهنه از تن بیرون می رفت و طراوت و شادابی برای ورود به سال نو جایگزین می شد. در
چهارشنبه سوری خانه تکانی ها به پایان رسیده و خانه دل و فکر هم پاک می شود و فرد
ایرانی آماده ورود به سال نو می شود. او می خواهد با اندیشه و گفتار و پندار نیک
زندگی نوین را آغاز کند. اسباب و اثاثیه کهنه و فرسوده دور ریخته می شود و لوازم
نو جایگزین می شود. همه چیز رنگ نو به خود می گیرد و در و دیوار کاشانه و محیط تمیز
و غبارروبی می شود

در چهارشنبه پایان هر سال سرور و شادمانی زایدالوصفی میان
اقشار مختلف و اجتماع ایرانی شایع می شود. این شادمانی که از جنبه های مختلف
روانشناختی و جامعه شناختی؛ تاریخی و فرهنگی یکی از وجوه مثبت نشاط و تخلیه روانی
و روحیه شاد مردم بوده؛ امروز هم وجاهت خود را حفظ کرده است و اگر برخی از اعمال و
شادی ها و رفتارهای کاذب و مخرب امروزی از آن حذف شود و از انجام آنها خودداری
شود؛ چهارشنبه سوری به یکی از بهترین و نشاط انگیزترین و ماندگارترین جشن ها و
خاطره های زندگی ایرانیان در پایان هر سال تبدیل خواهد شد 1 همان گونه که طی سال
ها و قرن ها توانسته پایدار بماند و یک وسیله عمده تفریح و حفظ هویت تاریخی اقوام
آریایی باشد. چهارشنبه سوری جشنی است که نوید آمدن بهار و نوروز2 و سرسبزی و رخت
بربستن کدورت و برودت و سختی و سرمای زمستان را می دهد. چهارشنبه سوری به رغم جنبه
های فراگیر ملی و تاریخی اش در هر منطقه یی از ایران با رسوم متفاوت و گاه مشترکی
انجام می شود لیکن یک پیام را از دل تاریخ برای ایرانیان از اقوام آریایی شان به
همراه و به یادگار آورده است. پریدن از روی شعله های زرد و سرخ آتش و زمزمه سرود
زردی من از تو/ سرخی تو از من؛ رسومی همچون پریدن از روی آتش و ترقه بازی تقریباً
در تمام نقاط ایران در چهارشنبه سوری مشترک هستند. اما فالگوش؛ قاشق زنی و برخی
دیگر از رسوم منطقه یی بوده و در برخی از نقاط ایران اجرا می شوند که متاسفانه
بیشتر آنها امروزه به فراموشی سپرده شده و اجرا نمی شوند و شاید هم تنگ نظری؛ هجوم
فرهنگی و تکنولوژی بی رحم هویت ها را نابود ساخته است. اگر چهارشنبه سوری در شمال
خراسان رسومی چون شکستن کوزه و تخم مرغ را به نشانه دفع بلا و بدی از خانه و
خانواده در دل خود دارد در تهران و برخی نقاط دیگر با قاشق زنی و فالگوش خود را
نشان می دهد و در گیلان در این روز به ارواح درگذشتگان احترام می گذارند. در واقع
یکی از فلسفه های کهن مرسوم شدن چهارشنبه سوری این است که در این شب به گورستان و مکان
دفن اموات می روند و برای احترام و شادی روح آنها نذورات و هدایایی به آنها پیشکش
می کنند. از این دیدگاه چهارشنبه سوری همانند نوروز با «فره وهرها» پیوند می خورد.
یکی دیگر از رسوم شایع چهارشنبه سوری که هنوز هم به شکل گسترده در میان زرتشتیان
جریان دارد؛ پخش آجیل مشکل گشا موسوم به «لرک» است که از مغز هفت نوع میوه خشک شده
خوردنی از جمله مغز پسته؛ بادام؛ کشمش؛ گردو؛ برگ هلو؛ انجیر؛ خرما و سنجد فراهم
شده است. این آجیل در مراسم غروب چهارشنبه یا بر سر مزار اموات پخش می شود.
چهارشنبه سوری غروبی نشاط انگیز بود که شادی و پایکوبی تا شب در کوچه و برزن؛ شهر
و روستا و حتی کاخ پادشاه ادامه داشت و با این اعمال نشاط انگیز خستگی و ملال سال
کهنه از تن بیرون می رفت و طراوت و شادابی برای ورود به سال نو جایگزین می شد. در
چهارشنبه سوری خانه تکانی ها به پایان رسیده و خانه دل و فکر هم پاک می شود و فرد
ایرانی آماده ورود به سال نو می شود. او می خواهد با اندیشه و گفتار و پندار نیک
زندگی نوین را آغاز کند. اسباب و اثاثیه کهنه و فرسوده دور ریخته می شود و لوازم
نو جایگزین می شود. همه چیز رنگ نو به خود می گیرد و در و دیوار کاشانه و محیط تمیز
و غبارروبی می شود

رسوم چهارشنبه سوری

قاشق زنی؛ جوانان اعم از دختر و پسر و بیشتر دختران کاسه و قاشقی
به دست گرفته و همراه کودکان و نوجوانان به در منازل همسایگان می رفتند و از آنان
درخواست هدیه می کردند. چادر به گونه یی روی سر قرار می گرفت که دختر شناسایی نمی
شد. معمولاً خوراکی های شفا بخش طلب می کردند. فالگوش؛ جوانان در سر گذر و چهارراه
مردم می ایستادند و کلیدی زیر پای شان قرار می دادند و گوش هایشان را تیز و نیت می
کردند. اولین کلماتی را  که از رهگذران می
شنیدند با نیت خود مطابقت می دادند  و پاسخ
خود را دریافت می کردند. آرزوی خوشبختی  در
سال جدید نیت هر فردی بود که فالگوش می ایستاد.
آتش افروزی؛ مشهورترین رسم چهارشنبه سوری بود که در تمام ایران و حتی ممالک همجوار
شایع و گسترده بود. هر کس به فراخور توان خود خرمنی از آتش تهیه کرده و از روی آن
می جهد تا به سرور و بهجت دست یابد. فال کوزه؛ بیشتر در میان زرتشتیان جریان دارد
که براساس آن می خواهند از آینده شان خبردار شوند. سایر رسوم چهارشنبه سوری
عبارتند از «پختن آش چهارشنبه سوری»؛ «نقاره زدن»؛ «عبور از زیر توپ مروارید»؛
«نمک دادن» و «شکستن کوزه و ظروف کهنه» و... شال اندازی؛ یا کجاوه اندازی رسمی است
که در آذربایجان برگزار می شد به این ترتیب که فرد جوانی که تازه ازدواج کرده شالی
را از پشت بام خانه به نحوی که دیده نشود به خانه نامزدش می اندازد. صاحبخانه هدیه
یی که غالباً شامل پیراهن است به شال می بندد و جوان آن را بالا می کشد. آجیل هفت
مغز هم از جمله هدایای این رسم است . سفره حضرت خضر؛ در شیراز پهن می شد و محتوای
فرنی؛ شیر؛ گلاب؛ کلوچه؛ مسقطی؛ قوتک؛ سوهان؛ شیرین پلو؛ شمع؛ سبزی؛ گندم ؛ نمک؛ سکه
و لولهنگ پر از آب بود و امروزه به طور پراکنده برگزار می شود.
برخی از رسوم مانند آتش افروزی در کردستان باشکوه تر از نقاط دیگر برگزار می شود
که شعله های آتش تا صبح روشن است. پختن و خوردن شیربرنج و شیرین پلو نیز در
چهارشنبه سوری در کردستان رایج بود.

پی نوشت ها :

1- برای اطلاع بیشتر ن ک؛ جشن ها و
آیین های شادمانی در ایران؛ تالیف نگارنده؛ انتشارات اطلاعات تهران 1385؛ ص 123
2- برای اطلاع بیشتر ن ک؛ تاریخ نوروز و گاهشماری ایرانیان؛ عبدالعظیم رضایی؛
انتشارات اقبال تهران 1380؛ ص 129
3- تاریخ بخارا؛ نرشخی؛ ترجمه و تصحیح مدرس رضوی؛ چاپ دوم؛ تهران 1351؛ ص 37
4- المحاسن و الاضداد؛ جاحظ ابوعثمان؛ ترجمه و تصحیح محمدعلی خلیلی؛ انتشارات ابن
سینا؛ تهران 1343؛ ص 277
5- آناهیتا؛ گزارش ابراهیم پورداوود؛ تصحیح مرتضی گرجی؛ تهران 1343؛ ص 75
6- تاریخ و نوروز و گاهشماری ایرانیان؛ رضایی؛ ص 120




تاریخ : یکشنبه 88/12/23 | 12:23 عصر | نویسنده : حیران | نظر

ابن شاذان در کتاب «مناقب» از ابن عمر نقل می‌کند که گفت: از رسول خدا(ص) درباره علی بن ابی طالب(ع) سؤال کردیم، حضرت خشمگین شده، فرمود: «چرا بعضی درباره کسی شک دارند که درجه و مرتبه‌اش نزد خدا، مثل درجه و مرتبه من است و از همه مقامات من، جز نبوّت برخوردار است».

بعد فرمود: «بدانید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او راضی و خشنود است و کسی که خدا از او خشنود باشد پاداش او را بهشت قرار می‌دهد».1

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، فرشتگان برای او استغفار می‌کنند و درهای بهشت به روی او باز است، تا از هر دری که بخواهد بدون حساب وارد شود.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خداوند پرونده عملش را به دست راست او دهد و همانند پیامبران به حساب او رسیدگی کنند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد از دنیا خارج نمی‌شود تا از آب کوثر بیاشامد و از درخت طوبی تناول نماید و جای خود را در بهشت ببیند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خدا جان کندن را بر او در هنگام مرگ آسان می‌گرداند و قبر او را باغی از باغ‌های بهشت قرار می‌دهد.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خدا به تعداد رگ‌های موجود در بدنش به او حوریّه عطا کند و شفاعت او را درباره هشتاد نفر از اهل بیتش بپذیرد و به تعداد موهای بدنش در بهشت به او منزل عنایت کند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را بشناسد و او را دوست داشته باشد، خداوند ملک‌الموت را به سوی او بفرستد همان‌طور که نزد پیامبران می‌فرستد، از او ترس و وحشت دیدن نکیر و منکر را برطرف کند، قبرش را روشن و به اندازه مسیر هفتاد سال وسعت دهد و با روی سفید وارد قیامت شود.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خداوند او را در سایه عرش خود با صدّیقین، شهدا و صالحان ساکن گرداند و او را از وحشت بزرگ و ترس‌های قیامت ایمن گرداند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خدا خوبی‌های او را قبول کند و از بدی‌هایش درگذرد، و در بهشت رفیق حمزه سیّد‌الشّهدا(ع) عموی پیامبر باشد.

بدانید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او راضی و خشنود است و کسی که خدا از او خشنود باشد پاداش او را بهشت قرار می‌دهد.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، حکمت را در قلب او و راستی و درستی را بر زبان او جاری سازد و درهای رحمت خود را برای او باز کند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، اسیر خدا در زمین نامیده می‌شود و خداوند به وجود او بر فرشتگان و حاملان عرش خود مباهات می‌کند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، فرشته‌ای از زیر عرش پروردگار ندا کند: ای بنده خدا! عمل را دوباره آغاز کن، خداوند گذشته‌های تو را بخشید و گناهانت را آمرزید.

 

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، روز قیامت در حالی که چهره‌اش همانند ماه شب چهارده می‌درخشد، در آن صحنه وارد می‌شود.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خداوند تاج کرامت را بر سر او و لباس عزّت را بر تن او بپوشاند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، مانند برق زودگذر از صراط عبور کند و هیچ‌گونه سختی هنگام گذشتن از آن نبیند.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد خداوند دوری از آتش و رهایی از نفاق و اجازه عبور از صراط و ایمن بودن از عذاب را برای او بنویسد.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد، خداوند برای او پرونده‌ای باز نمی‌کند و میزانی نصب نمی‌کند و به او گفته می‌شود: بدون هرگونه حسابی به بهشت وارد شو.

آگاه باشید، هر کس علی(ع) را دوست داشته باشد از حساب و میزان و صراط در امان خواهد بود.

آگاه باشید، هر کس با محبّت آل محمّد(ص) از دنیا رود، فرشتگان با او مصافحه کنند و ارواح پیامبران به زیارت او آیند و خداوند تمام خواهش‌های او را برآورده فرماید.

آگاه باشید، هر کس با دشمنی آل محمّد(ص) بمیرد، کافر از دنیا رفته است. آگاه باشید، هر کس با دوستی آل‌محمّد(ص) بمیرد، با ایمان از دنیا رفته است و من بهشت را برای او ضمانت می‌کنم.2

 

برگرفته از ماهنامه موعود 




تاریخ : سه شنبه 88/12/18 | 9:49 صبح | نویسنده : حیران | نظر

 در صورتیکه تاریخ تولد شما در:

اول فروردین ماه باشد سیاه هستید
بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد ارغوانی هستید
بین 12 تا 21 فروردین باشد. شما سرمه ای است

بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد نقره ای هستید.
بین یکم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد سفید هستید.
بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد شما آبی هستید.
بین 25 اردیبهشت تا سوم خرداد باشد شما طلائی رنگ هستید.
بین 4 خرداد تا 13 خرداد باشد شما شیری رنگ هستید.
بین 14 خرداد تا 23 خرداد ماه باشد شما خاکستری هستید.
بین 24 خرداد تا دوم تیر ماه باشد شما رنگ خرمائی هستید.
سوم تیر ماه باشد رنگ شما خاکستری است.
بین 4 تیر ماه تا 13 تیر ماه باشد شما قرمز هستید.
بین 14 تیر ماه تا 23 تیر ماه باشد شما نارنجی هستید.
بین 24 تیر ماه تا سوم مرداد ماه باشد شما زرد هستید.
بین 4 مرداد ماه تا 13 مرداد باشد شما صورتی هستید.
بین 14 مرداد تا 22 مرداد باشد شما آبی هستید.
بین 23 مرداد تا یکم شهریور باشد شما سبز هستید.
بین 2 شهریور تا 11 شهریور باشد شما قهوه ای هستید.
بین 12 شهریور تا 21 شهریور باشد شما کبود رنگ هستید.
بین 22 شهریور تا 31 شهریور باشد شما لیموئی هستید.
متولدین یکم مهر ماه زیتونی هستند.
بین 2 مهر تا 11 مهر ماه ارغوانی هستید.
بین 12 مهر تا 21 مهر ماه شما رنگ سرمه ای دارید.
بین 22 مهر ماه تا یکم آبان ماه شما نقره ای هستید.
بین 2 آبان تا 20 آبانماه باشد شما سفید هستید.
بین 21 آبانماه تا 30 آبانماه باشد رنگ شما طلائی است.
بین یکم آذر ماه تا 10 آذر ماه باشد شما شیری رنگ هستید.
بین 11 آذر ماه تا 20 آذر ماه باشد شما خاکستری هستید.
بین 21 آذر تا 30 آذر باشد شما خرمائی رنگ هستید.
متولدین اول دیماه نیلی رنگ هستند.
بین دوم دی ماه تا 11 دی ماه باشد رنگ شما قرمز است.
بین 12 دی ماه تا21 دی ماه باشد شما نارنجی هستید.
بین 22 دی ماه تا 4 بهمن ماه باشد شما زرد هستید.
بین 5 بهمن تا 14 بهمن ماه باشد شما صورتی هستید.
بین 15 بهمن تا 19 بهمن ماه باشد شما آبی هستید.
بین 20 بهمن تا 29 بهمن ماه باشد شما سبز هستید.
بین 30 بهمن تا 9 اسفند ماه باشد شما قهوه ای هستید.
بین 10 اسفند تا 20 اسفند باشد شما کبودی رنگ هستید.
بین 21 اسفند تا 29 اسفند باشد لیمویی هستید...خزان

قرمز
با نمک و دوستداشتنی، مشکل پسند اما همیشه عاشق.......واینطور بنظر میرسد که مورد محبت نیز باشید. با روحیه وبشاش اما در همان زمان میتوانید بد اخلاق هم شوید قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد کنید و این همان عشقی است که میتواند در راهی که در پیش دارید همراهتان باشد آدمهایی را که راحت صحبت میکنند دوست دارید این آدمهاباعث میشوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید.
شیری رنگ
اهل رقابت و بازی. دوست ندارد ببازد ولی همیشه بشاش است. شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون بگذرانید، با دقت عشقتان را انتخاب می‌کنید و به سادگی عاشق نمی‌شوید اما وقتی او را یافتید تا مدتهای طولانی دوستش خواهید داشت.
نیلی
شما بیشتر متوجه نگاهتان هستید و استانداردهای بالائی درانتخاب عشق دارید. هر راه حلی را با دقت و تفکر انتخاب می کنید و بسیار بندرت مرتکب اشتباه احمقانه میشوید دوست دارید رهبر باشید و به راحتی می توانید دوستان جدید پیدا کنید.
خاکستری
جذاب و فعال هستید، شما هرگز احساستان را پنهان نمی کنید و هر آنچه را که درونتان است آشکار می سازید. اما ضمنا میتوانید خودخواه هم باشید. می خواهید مورد توجه باشید و نمی خواهید بطور نا برابر با شما برخورد شود. میتوانید روز مردم را روشن کنید. شما میدانید در زمان مناسب چه بگویید و خوش اخلاق هستید.
سبز
خیلی خوب با افراد تازه کنار می آیید. در واقع آدم خجالتی ای نیستی اما گاهی اوقات با کلماتت به عواطف مردم آسیب می رسانید. دوست دارید تا مورد توجه و علاقه کسی باشید که دوستش دارید ولی اغلب تنهایید و به انتظار فرد مورد نظرت می مانید.
طلائی
شما میدانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم بشاشی هستید و زیاد بیرون میروید. بسیار سخت میتوانی فرد مورد نظرت را پیدا کنی اما وقتی او را یافتی تا سالیان متمادی دوباره عاشق نمی شوی.
صورتی
شما همواره در تلاشید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست دارید به سایرین کمک کنید. اما بسادگی قانع نمی شوی. دارای افکاری منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز مانند آنچه در قصه هاست هستید.
زرد
شما شیرین و بیگناهید ، مورد اعتماد بسیاری از مردم ، و دارای رهبریتی قوی در ارتباطاتتان هستید. شما خوب تصمیم میگیرید و انتخاب درستی در زمان مناسب می گیرید. همواره در افکار داشتن روابط عاشقانه بسر می برید.
خرمائی
باهوشید و میدانید چه چیزی درست است. میخواهید همه چیز را مطابق میل خود کنید که گاهی میتواند بدلیل عدم توجه به نظر دیگران مشکل ساز باشد. اما در مورد عشق صبور هستید. وقتی فرد مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار است فرد بهتری پیدا کنید.
نارنجی
در مقابل اعمالتان مسئولیت پذیر هستید، می دانید چگونه با مردم رفتار کنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها دارید و حقیقتا برای رسیدن به آنها تلاش میکنید ، فردی آماده رقابت هستید. دوستانتان برایت بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید میدانید، گاهی اوقات واکنشتان زیادی شدید است و علت آن نیز احساساتی بودنتان است.
ارغوانی
اسرار آمیز هستید، به هیچ وجه خودخواه نیستید ، زود و آسان نظرتان جلب میشود. روزتان با توجه به خلقتان میتواند غمگین یا خوش باشد. بین دوستان محبوب هستید اما میتوانید دست به عمل احمقانه ای نیز بزنید ، بسادگی امور را فراموش میکنید. بدنبال شخصی هستید که قابل اعتماد باشد.

لیموئی
آرام هستید، اما بسادگی عصبانی می شوید. به آسانی حسادت می ورزید و در مورد چیزهای کوچک اعتراض میکنید، نمی توانید به یک کار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید که اعتماد و علاقه همه را جلب میکند.
نقره ای
خیال پرداز و بامزه اید ، دوست دارید چیز های جدید را بیازمایید. علاقه دارید خود سازی کنید و بسادگی می‌آموزید، براحتی میتوان با شما صحبت کرد و شما نصایح خوبی میدهید. وقتی موضوع دوستی است متوجه میشوید نمی توان به کسی اعتماد کرد، اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا پایان عمر به آنها اعتماد میکنید.
سیاه
شما یک مبارز هستید و دارای انگیزه اید. اما تغییر در زندگی را نمی پسندید. زمانی که تصمیمی گرفتید، روی تصمیمتان تا مدتها پای می فشارید. زندگی عشقی شما نیز توام با مبارزه است و مثل همه نیست. 
زیتونی
شما روشن قلب و آدم گرمی هستید. همراه خوبی برای فامیل و دوستانید. خشونت را نمی پسندید و میدانید چه چیزی درست است. شما مهربان و بشاش هستید اما بسادگی به مردم حسادت نورزید.
قهوه ای
فعال و ورزشکارید ، برای دیگران مشکل است که به شما نزدیک شوند. زمانی که متوجه میشوید نمی توانید به چیزی که میخواهید دستیابید ،‌ بسادگی تسلیم شده آنرا رها میکنید.
آبی
اتکا به نفس کمی دارید و خیلی ایرادی هستید. هنرمند هستید و دوست دارید عاشق شوید ، اما میگذارید عشقتان از دستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه از قلبتان.
سرمه ای
شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید ، نسبت به همه چیز دارای احساسی قوی هستید و خیلی زود گیج میشوید زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید.
سفید
شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید زود حسادت می ورزید نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند.
کبود
احساسات شما بسادگی و ناگهانی تغییر میکند اغلب تنها هستید ، مسافرت را دوست دارید. انسان صادقی هستید ولی حرف مردم را زود باور می‌کنید. یافتن عشق برای شما سخت است و گمگشته عشق هستید....خزان 




تاریخ : چهارشنبه 88/12/12 | 10:14 صبح | نویسنده : حیران | نظر
عبودیّت و بندگى خداوند چه آثـار و ره آوردى بـراى بندگان دارد؟

پاسخ: ِِپیامبر گرامى براى انسان، استعداد و لیاقت بس شگرفى معرفى مى کند و عبودیت و بندگى را یگانه راه سالم و صحیح براى کسب بینش هاى ژرف و شنوایى هاى بلند و دیگر کمالات مى شمارد و بس.

در کتاب هاى اخلاق و سیر و سلوک، جمله ى معروفى وجود دارد که غالباً به طور غیر صحیح تفسیر مى شود و آن این که مى گویند:

«اَلْعُبُودِیَّةُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَاالرُّّبُوبِیَّةُ».

«بندگى و پیمودن راه قرب به خدا، گوهرى است که نتیجه ى آن خداوندگارى و کسب قدرت و توانایى بیشتر است».

مقصود از ربوبیّت در این جمله خدایى نیست، زیرا هیچ گاه «بشر ممکن» نمى تواند از حدود امکانى تجاوز کند، بلکه مقصود از آن «خداوندگارى» و کسب کمالات بیشتر وقدرت و نیروهاى بالاتر است اکنون ما به آثار شگرف عبودیت و بندگى، و نتیجه ى پیمودن صراط مستقیم الهى اشاره مى کنیم و به اتکاى آیات قرآنى، تسلط انسا ن خداپرست را بر نفس و روح، جسم و تن و عالم و جهان ثابت مى کنیم.

آثار

1. تسلط بر نفس

نخستین اثر «عبودیت»، تسلط انسان بر خواهش هاى نفسانى است، در نتیجه ى این تسلّط «نفس اماره» مهار شده و روح انسانى بر نفس، ولایت پیدا مى کند و فرد از نظر کمال روحى به پایه اى مى رسد که مى تواند اختیار «نفس اماره» را به دست گیرد. یک چنین فردى بر نفس و خواهش هاى آن تسلط دارد، و اختیار دار مى گردد به این مرحله از کمال، «ولایت بر نفس» مى گویند.

در آیات قرآن به این مرحله اشاره شده است چنان که مى فرماید:

(...إنّ الصَّلوةََ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ...).([1])

«نماز انسان را از بدى ها و منکرها باز مى دارد».

یعنى نماز، در انسان حالتى پدید مى آورد که در پرتو آن خود نمازگزار از گناه باز مى ماند.

همچنین مى فرماید:

(...کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصُّیامُ کَما کُتَبِ عَلىَ الّذین مِنْ قَبْلِکُم لَعّلکُم تَتَّقُونَ ).([2])

«روزه را بر شما بسان پیشینیان واجب کردیم تا پرهیزگار شوید».

روزه یک نوع عبودیت و بندگى براى ذات اقدس الهى است که پدید آورنده ى تقوى و تمالک نفسانى و خویشتن دارى از گناه است و نتیجه ى آن ولایت بر نفس و پیروزى بر هوى و هوس است.

2. بینش خاص

از مزایاى عبودیت این است که انسان در سایه ى صفا و روشنایى بینش خاصى پیدا مى کند، حق و باطل را به روشنى تشخیص مى دهد و هرگز گمراه نمى شود.

چنان که مى فرماید:

(یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُو إِنْ تَتَّقُوا اللّه یَجعَلْ لَکُمْ فْرقاناً...).([3])

«اى کسانى که ایمان آورده اید; اگر پرهیزگار باشید خدا به شما نیرویى مى بخشد که با آن بین حق و باطل به خوبى تمیز مى دهید».

مقصود از «فرقان» همان بینش خاصى است که سبب مى گردد انسان حق و باطل را خوب بشناسد.

در آیه دیگر مى فرماید:

(وَالذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا...).([4])

«کسانى که در راه ما سعى و کوشش کنند، آنان را به راه خویش رهبرى مى کنیم».

3. تسلط بر افکار پراکنده

یکى از آرزوهاى انسان این است که در حال عبادت، قواى عقلانى او در نقطه اى متمرکز گردد و به غیر از خدا توجهى پیدا نکند. کسانى که موقع عبادت به این سو و آن سو توجه دارند و به اصطلاح فاقد حضور قلب هستند، براین است که بر اندیشه هاى پراکنده اى که زاییده قوه تخیل است ولایت و تسلط ندارند. از این جهت یک نماز چهار رکعتى را با افکار بسیار پراکنده به پایان مى رسانند و اسکلتى بى روح تحویل مى دهند.

اما پویندگان راه بندگى، به واسطه ى تکامل و قدرتى که در سایه ى بندگى پیدا مى کنند. بر تمام اندیشه هاى پراکنده خود تسلط پیدا مى کنند، و بر قوه تخیل خویش که بسان گنجشکى از این شاخه به آن شاخه مى پرد، مسلط مى گردند، و اختیار آن را به دست مى گیرند. و در حال عبادت، آنچنان تمرکز فکرى و حضور ... پیدا مى کنند که از غیر خدا غافل مى شوند و غرق جمال و کمال خدا مى گردند، تا آنجا که در حال نماز پیکان تیر از پاى آنان بیرون کشیده مى شود و به آن توجه پیدا نمى کنند، فرزندشان از بلندى سقوط مى کند و فریاد زن و بچه بلند مى شود; امّا آنان هرگز متوجه نمى شوند و پس از فراغ از نماز به اطراف خود نگاه مى کنند و از جریان آگاه مى گردند.([5])

شیخ الرئیس «ابو على سینا» مى گوید:

عبادت، یک نوع ورزش براى قواى فکرى است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسایلى مربوط به طبیعت و ماده، به سوى تصورات ملکوتى مى کشاند. قواى فکرى تسلیم باطن و فطرت خداجویى انسان مى گردند و مطیع او مى شوند.([6])

4. تخلیه ى بدن از روح

در جهان طبیعت، روح و بدن به یکدیگر نیاز مبرم دارند. از آنجا که روح بر بدن «علاقه تدبیرى» دارد، بدن را از فساد و خرابى باز مى دارد. از طرف دیگر روح در فعالیت هاى خود به بدن نیازمند است و در  پرتو اعضاء و جوارح بدنى، مى تواند بشنود و ببیند و ...

اما گاهى روح، بر اثر کمال و قدرتى که از ناحیه عبادت و بندگى حق پیدا مى کند، از استخدام بدنى بى نیاز مى شود و مى تواند خود را از بدن «خلع» کند.

براى افراد جوان  بالأخص کسانى که با دید ما دیگرى  به جهان طبیعت مى نگرند، تصور این نوع مطالب همراه با دشوارى است; ولى بر پویندگان راه حق این کار آنچنان آسان است که هر موقع بخواهند مى توانند خود را «خلع از بدن» کنند.

5. تصرف در بدن

بندگى، آنچنان قدرتى به انسان مى بخشد که بدن، تحت فرمان اراده ى انسان کامل قرار مى گیرد و انسان در محیط بدن خود و یا درباره ى دیگران، کارهاى خارق العاده اى انجام مى دهد.

امام صادق(علیه السلام)  مى فرماید:

«هرگاه اراده ى انسان بر انجام عملى قوى گردید و حقیقتى مورد توجه و خواست او قرار گرفت، هرگز بدن در انجام آن از خود ناتوانى نشان نمى دهد».([7])

6. تصرف در جهان

در پرتو عبادت و بندگى، نه تنها حوزه ى بدن تحت فرمان و محل نفوذ اراده ى انسان قرار مى گیرد، بلکه جهان طبیعت، مطیع انسان مى گردد و به اذن پروردگار جهان، در پرتو نیرو و قدرتى که از تقرب به خدا کسب نموده است، در طبیعت تصرف مى کند و مبدأ یک سلسله معجزات و کرامات مى شود و در حقیقت قدرت بر تصرف و تسلط بر تکوین پیدا مى کند.

مطالعه و بررسى آیات مربوط به «یوسف» و «داوود» و «سلیمان» و کارهاى شگفت آور آنان، ما را به این نکته هدایت مى کند، که تصرف در تکوین آنچنان هم مشکل و پیچیده نیست که در توانایى اولیاى خدا بر آن شک و تردید کنیم.([8])

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . عنکبوت/45.

[2] . بقره/183.

[3] . انفال/29.

[4] . عنکبوت/69.

[5] . این دو جریان در حالات امیر مؤمنان(علیه السلام) و حضرت سجاد(علیه السلام) نقل شده است.

[6] . اشارات ، ج3، نمط نهم، ص370 تحت عنوان «تنبیه».

[7] . وسائل الشیعه، ج1، ص38: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه».

[8] . منشور جاوید، ج5، ص 172 ـ 177.




تاریخ : شنبه 88/12/8 | 11:46 صبح | نویسنده : حیران | نظر

خبر تلخ و شیرین درگذشت عالم دانای راز، عارف خدای آشنا، رهنمای راه یافته، عاشق باریافته و پیرو دلباخته اهل بیت علیهم السلام، زخمی جانگزا بر نهاد دلها نهاده انبوهی را در سوگی سترگ نشاند.

باور کثیری از مردمان این بود و هست که او درگذشت، رفت و تمام شد.

باوری سخت شکننده و به همان اندازه دور از صواب.

چنین شخصیتی اگرچه مرغ جان از قفس جسم رها ساخت اما به یقین نمرد و نمی میرد و اساسا مردان حق را با مردن چه کار؟

باید گفت وفات کرده اما نه، رحلت، ارتحال و بالاتر از همه شهادت یافته است.

آری شهادت!

حق دارید بپرسید چرا؟

و اینکه از کجا چنین می گویم؟

البته بر این گفته، سندی مستند و حجتی موجه دارم؛ از کسانی که سالهاست با وی دمساز و مانوسند و اکنون بیش از همیشه.

روایتی درربار از امام عارفان و امیر مؤمنان علیه السلام بشنوید که می فرماید:

«والمیت من شیعتنا صدیق شهید؛ صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل (تاویل الآیات الظاهرة، ص 642)

مرده ‏شیعه ما صدیق و شهید است از آن رو که امر ما را تصدیق و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»

سندی دیگر نیز از فرمایشات گرانبار رسول مهر و رحمت، حضرت ختمی مرتبت نیز برایتان می آورم:

"هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است، آمرزیده مى‏شود، با توبه و ایمان کامل مى‏میرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژده مى‏دهد و قبرش زیارت‏گاه رحمت الهى مى‏شود..."( محدّثى، برگ و بار، ص 59.)

این را همه شنیده ایم و می دانیم که ایشان در طول حیات بهجت زای خود پیوسته سر ارادت بر آستان اهل بیت علیهم السلام داشت و دست توسل به دامنشان در می زد.

می گفت و عمیقا به این گفته باور داشت که:

« از محبّت اهل بیت (علیهم السلام) نباید دست برداشت، همه چیز توی محبّت است، اگر چیزی داریم از محبّت است ». [به سوی محبوب:122]

در خانه دلش جز محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام راه نداشت.

این را هر صبح و شام از خدا تمنا می کرد:

«خدا کند این توجه و ارادت و محبت به اهل بیت (علیهم السلام) در دلهای ما باقی بماند و با محبت آنها از دنیا برویم ». [در محضر بهجت:1/334]

و می بینیم که تیر این تمنا و دعا اینک به نیکویی به هدف اجابت نشسته است.

« محبّت صادقانه این است که محبّتِ مخالف در آن نباشد. هر کس به هر کدام از این چهارده معصوم (علیهم السلام) محبّت داشته باشد، کارش تمام است. فقط شرطش این است که محبّتش راست باشد ».[نکته های ناب: 74]

او با این کهولت عمر،هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس ‍حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب مى گردید و با خضوع فراوان در برابر ضریح مطهر مى ایستاد و زیارت عاشوراى حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام را بر لب زمزمه می‌کرد

ضمیر ایشان با ولایت امیرالمؤ منین علیه السلام عجین بود و قلبش با ولای اولادشان خو گرفته.

زیارت عاشورى هر روزه، برپایی مجلس سوگواری امام حسین علیه السلام در هر جمعه، حتّى در ایّام کسالت و بیماری،زیارت پر رمز و راز بعد از طلوعین در مرقد و بارگاه امام رئوف، حضرت ثامن الحجج، علیه السلام، در ایام تابستان و...گواه روشن این مدعاست.

پس دریافتیم که ایشان مخاطب و مصداق بارز این گونه روایتهاست.

حال اگر آن کریمه نورانی را فرا یاد بیاورید که درباره شهداء می فرماید:

«... َاحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ »( آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.) آل عمران/169

آنگاه تصدیق می کنید که ایشان اگر چه از این سرای خاکی رخت بر بسته و به سرای ابدیت پیوسته است اما اینک از هر زنده ای زنده تر است.




تاریخ : یکشنبه 88/11/11 | 1:10 عصر | نویسنده : حیران | نظر


  • ایران بلاگ | ویندوز سون | آنکولوژی