سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حلالیت طلبیدن حاج شیخ محمدحسین زاهد

حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید احمد میرخانی(ره) امام جماعت مسجد خیابان آذربایجان نقل می کردند:

من جوان بودم. منزل ما در محله پاچنار تهران قرار داشت، و  مرحوم  شیخ محمد حسین زاهد، در آن روزگاران به آقا شیخ حسین نفتی مشهور بود و در محله ما مغازه نفت فروشی داشت. ما هر وقت نفت لازم داشتیم، از ایشان می خریدیم و من بسیار دیده بودم که ایشان در وقتی که کار ندارد به مطالعه مشغول است. یک روز که به در مغازه ایشان رفته بودم، دیدم که مشغول جمع آوری اسباب و وسائل کار خودشان هستند. پرسیدم چه شده و چرا جمع می کنید؟ فرمود: دولت درصدد جمع کردن بساط دین و دیانت و از بین بردن علماست. تا بحال اگر درس و بحث مستحب بود، اکنون دیگر واجب است.

بدین ترتیب ایشان مغازه را رها کرده و در مسجد جمعه تهران یک حجره گرفت ودر آن به درس و بحث مشغول شد و شاگرد داشت و درس می داد. بعد از مدتی، من روی عشق و علاقه ای که به طلبگی داشتم، به ایشان مراجعه کردم، تا نزد شان درس بخوانم.

 در آن ایام من و آقای مصدقی و مرحوم زاهد هم غذا بودیم. هرکس دانگ، یعنی پول غذای خود را می داد و یک نفر مأمور می شد که غذا تهیه کند. غذا هم نان بود و پنیر و شربت سکنجبین. ایشان وقتی پول را می داد، می گفت: نان را از نانوایی تافتونی حاج کلبعلی بگیرید که نانوای متدینی بود، و شربت را از حاج ابوالقاسم قناد بگیرید و اگر حاج ابوالقاسم نبود و بسته بود یا شربت نداشت، لازم نیست شربت بگیرید. بعد که نان و پنیر و شربت را می آوردند، آنها را قسمت می کرد و برای هرکدام از شرکاء سهم غذا ی او را  می داد؛ اما برای خودش کمتر از همه سهم گذاشته بود  و هر روز ناهار که تمام می شد، به همه شرکای سفره می فرمود:

همدیگر را حلال کنید، زیرااگر کم وزیادی شده باشد، ما نمی توانیم جواب آخرت را بدهیم.




تاریخ : شنبه 88/11/10 | 1:7 عصر | نویسنده : حیران | نظر

 

- ولادت: 1384 ق.     

- محل ولادت: اصفهان

- وفات:  1365 ق.    

- محل دفن: نجف

- محل تحصیل: اصفهان، نجف

- اساتید: حضرات جهانگیرخان قشقایی، آخوند خراسانی، سید محمدحسن شیرازی، سید محمد کاظم یزدی و...

- شاگردان: سید محمد حسین طباطبائی، محمد تقی آملی، میرزا مهدی آشتیانی، سید محسن حکیم و...

- تالیفات: شرح کفایة الاصول، وسیله النجاة و...

ایشان به مدت ده سال، مقام مرجعیت و زعامت دینی را به عهده داشت، بسیار زاهدانه زندگی  می‏کرد تا آنجا که حتی یک خانه ملکی نیز نداشت. فروتنی و ایثار از جمله فضایل بارز این بزرگ مرد بود.

روزی شخصی به واسطه کینه‏ای که از ایشان در دل داشت، فرزند عالم و فاضل وی را در صف نماز جماعت به طرز فجیعی با خنجر کشت. پس از دستگیری قاتل، سید ابوالحسن اصفهانی شخصی را به نمایندگی از طرف خود به دادگاه فرستاد و اسباب آزادی وی را فراهم کرد!

نیابت ویژه ایشان از طرف حضرت ولی‏عصر (عج) مشهور است؛ شیخ عبدالنبی اراکی نقل می‏کند: «به قصد دیدار حضرت حجت (عج)، ختمی را در بیابان سهله آغاز کردم. همین که ختم به پایان رسید، سیدی پیدا شد و از من پرسید: «با من کاری داشتید؟» گفتم: «نه! من منتظر شخص بزرگی هستم.» سید تبسمی کرد و رفت.

ناگاه  در دلم خطور کرد که نکند این سید همان آقا امام زمان (عج) باشد. در پی‏اش دویدم، دیدم وارد یکی از کوخ‏های عربی شد. در کوخ را زدم و پس از اجازه وارد شدم. حضرت فرمود: « بیایید و بنشینید!» اطاعت کرده، رو به روی ایشان نشستم. مسائل مشکلی در ذهن داشتم که می‏خواستم از آقا بپرسم اما هر چه به ذهنم فشار آوردم چیزی به خاطرم نیامد. با شرمندگی اجازه مرخصی گرفتم و خارج شدم.

هنوز چند قدمی نرفته بودم که مشکلاتم یادم آمد. لذا برگشتم  و دوباره در زدم. خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص‏شان در جای ایشان ظاهر می‏شود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب‏شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان‏(عج) سید ابوالحسن اصفهانی  نشسته است.

ایشان با لبخند فرمود: «حالت چطور است؟» گفتم: «الحمدالله!» و بعد همه مسائل خود را مطرح کردم و ایشان بدون تامل جواب مسئله را با نشانه و سند می‏داد. پس از گرفتن پاسخ دست ایشان را بوسیده مرخص شدم.

همین که بیرون آمدم با خود گفتم: «به راستی این آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود یا کسی به شکل و قیافه ایشان؟!» و برای رفع تردید یکسره به منزل آقا سید ابوالحسن رفتم، سلام کردم ایشان با حالت خنده، فرمود: «حالت چطور است؟» بعد همه مسائل به همان نحو مطرح شد سپس فرمود: «‏حالا یقین کردی؟!» اما راضی نیستم در حال حیات این جریان را برای کسی نقل کنی!»




تاریخ : شنبه 88/11/3 | 10:8 صبح | نویسنده : حیران | نظر

یکی از رایج ترین انواع استخاره، استخاره با قرآن کریم است که روش های متعددی دارد:

روش اول: قرآن را برمی دارید و این دعا را می خوانید: "اَللّهُمَّ اِنّى تَفَأَّلْتُ بِکِتابِکَ، وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ، فَاَرِنى مِنْ کِتابِکَ ما هُوَ مَکْتُومٌ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فـى غَیْبِـکَ"؛ خدایا به کتاب تو تفأّل مى زنم (و استخاره مى کنم) و بر تو توکّل مى کنم، پس تو نیز از کتاب خود، آنچه در نهان غیب تو پنهان است، به من نشان بده. سپس قرآن را بگشا و از صفحه اوّل سمت راست، سطر اوّل مقصود خودت را از خدا بخواه.[1]

روش دوم: مرحوم «سیّد بن طاووس» در کتاب «فتح الأبواب» نقل کرده است که براى استخاره، قرآن را برمى دارى و نخست این دعا را مى خوانى:

"اَللّهُمَّ إِنْ کانَ فِی قَضائِکَ وَقَدَرِکَ، أَنْ تَمُنَّ عَلى اُمَّةِ نَبِیِّکَ، بِظُهُورِ وَلیِّکَ وَابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ، فَعَجِّلْ ذلِکَ وَ سَهِّلْهُ وَ یَسِّرْهُ وَ کَمِّلْهُ، و اَخْرِجْ لِی آیَةً، اَسْتَدِلُّ بِها عَلى أَمر فَأَئْتَمِرَ، أوْ نَهْـى فَأَنْتَهی فِی عافِیَـة"؛ خدایا اگر قضا و قَدَرت این است که با ظهور ولیّت و فرزند پیامبرت بر امّت رسول خدا، منّت گذارى، پس در ظهورش تعجیل و راهش را سهل و آسان قرار ده و براى من آیه اى بیرون آور که یا در آن امرى باشد که انجامش دهم و یا نهى باشد که ترکش کنم به عافیت و تندرستى.

سپس حاجت و مشکل خود را عنوان مى کنى و آن گاه قرآن را مى گشایى، پس از آن هفت ورق مى زنى، در ورق هفتم، صفحه سمت چپ، هفت سطر را بشمار و در سطر هفتم مطلب خویش را از آن آیه، دریاب.[2]

استخاره با قرآن به شیوه هاى دیگر نیز نقل شده است که براى رعایت اختصار از ذکر همه آنها صرف نظر مى شود.[3]

اما درباره فهم و دریافت مفهوم آیات باید گفت: این موضوع از چیزهایی نیست که برای همه قابل فهم و دریافت باشد، بلکه فهم قرآن از مباحث بسیار پیچیده ای است که ابزار خود را می طلبد، و آن آشنایی با قرآن، علوم قرآن، تفسیر و ... است که آن هم، در اختیار کسانی است که سال ها با قرآن مأنوس بوده و زبان قرآن را می فهمند. بنابراین، این مسئله دارای فرمول خاصی نیست که بشود آن را به راحتی آموخت و به آسانی اجرا نمود.

_______________

[1] بحارالانوار، ج 88، ص 241، ح 1.

[2] فتح الابواب، ص 278؛ بحارالانوار، ج 88، ص 242، ح 4.

[3] به کتاب مفاتح الغیب، علاّمه مجلسى مراجعه شود.




تاریخ : دوشنبه 88/10/14 | 12:15 عصر | نویسنده : حیران | نظر


  • ایران بلاگ | ویندوز سون | آنکولوژی