سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینکه بخواهیم تصور کنیم، به دست آوردن برخی مقامات عرفانی و اخلاقی کار ساده ای است، بدون شک به بیراهه رفته ایم. همانطور که به دست آوردن مقام دنیوی کار ساده ای نیست. به دست آوردن مقامات عرفانی و اخلاقی نیز نه تنها ساده نیست بلکه احتیاج به پشتکار و همت فراوانی دارد.

با این تفاوت که ممکن است مکنت و مقام دنیا به صورت اتفاقی به کسی روی کند ولی درجات عرفانی، تابع احکام و قواعد الهی است و اتفاقی نخواهد بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به اباذر می فرمایند: ای اباذر، متقین از چیزهایی پرهیز می کنند که دیگران از آنها پرهیز نمی کنند، تا مبادا در شبهات داخل شوند.

سیره بزرگان و عرفای ما نیز اینچنین بوده است که احتیاط معقول و همراه با علم و اجتهاد و تقوا، آنان را به سر منزل مقصود رسانده است. مرحوم آیه الله مقدس اردبیلی از جمله سرامدان عرصه عرفان، تقوا و سیر و سلوک است.

بعد از فوت مقدس اردبیلى (رض) یکى از مجتهدین تعریف مى کند که ایشان را در خواب دیدم که با قیافه بسیار زیبا و آراسته و لباسهاى پاکیزه و گران قیمت از حرم امام على (علیه السلام) بیرون آمد از آن مرحوم پرسیدم : چه عملى شما را به این مرتبه رسانید؟ ایشان فرمودند: بازار عمل را کساد دیدم (یعنى عملى که به درجه قبولى برسد خیلى کم است) و ما را نفعى نبخشید مگر ولایت صاحب این قبر و محبت او 

تکلم با کلیم (علیه السلام)

شبى در عالم خواب مقدس مى بیند که حضرت موسى (علیه السلام) با پیامبر اسلام (صلى الله علیه و اله و سلم) مشغول صحبت هستند ایشان به نزدیکى آن دو بزرگوار رفتند حضرت موسى از پیغمبر پرسید ایشان چه کسى هستند؟ پیامبر فرمود: از خودش بپرس ‍ و حضرت موسى از مقدس پرسید: کیستید؟ ایشان جواب داد من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان خانه مسکن دارم . حضرت موسى گفت : من فقط از شما اسمت را پرسیدم . مقدس جواب داد: خداوند وقتى از تو سوال کرد چه در دست دارى ؟ تو جواب دادى چوب است که با آن گوسفندان را به چرا مى برم و بر آن تکیه مى زنم و کارهاى دیگرى با آن انجام مى دهم خدا هم فقط از تو پرسید چه در دست دارى و تو آنقدر توضیح دادى بعد موسى (علیه السلام) به پیغمبر عرض کرد: راست گفتى که علماى امت من همانند انبیاء بنى اسرائیل مى باشند

ترک جان گفتم نهادم پا به صحراى طلب               تا در آن وادى مرا از تن بر آید جان ز جا  

طلا به جاى آب

شبى مقدس اردبیلى (علیه الرحمه) براى نماز شب بیدار شد و دید به غسل نیاز دارد لذا بر سر چاه رفت تا براى غسل ، آب بکشد وقتى سطل را بالا کشید دید درون سطل پر از طلا و جواهر است آنها را در چاه ریخت و گفت : خدایا، مقدس از تو آب مى خواهد تا به نماز شب برسد، نه طلا. 

من به تو رو کرده ام ، بر آستانت سر نهادم                      دوست دارم بندگى را با همه شرمندگیها

حق حیوانات

شیخ بهائى (رحمه الله) از ایران به نجف رفتند تا اینکه مقدس را به ایران بیاورند شیخ همراه مقدس اردبیلى به طرف ایران حرکت کردند در بین راه مرکب مقدس قدرى کند حرکت مى کرد لذا شیخ بهاء یک چوب به مرکب زد تا سریعتر حرکت کند در این لحظه مقدس اردبیلى که این صحنه را مشاهده کرد ناراحت شد و فرمود شما که عالم مردم ایران هستید با این حیوان اینطور برخورد کردید چه برسد به مردم ایران و از همانجا برگشتند.

عمامه

روزى به مقدس اردبیلى عمامه بزرگ و گرانبهایى هدیه دادند ایشان آن را بر سر گذاشت و از منزل خارج شد چند قدمى نگذشت که سائلى آمد و از وى طلب کمک کرد مقدس گوشه اى از عمامه اش را پاره کرد و به وى داد مقدارى دیگر که راه رفت فقیرى دیگر آمد و تقاضاى طلب کرد و مقدس باز گوشه اى از عمامه را پاره کرد و بدو بخشید به همین ترتیب تا وقتى مقدس به منزل برگشت از عمامه فقط یک ذراع مانده بود

دل ز دنیاى شما بر کنده ام                     تا نپندارى اسیرى خاکى ام        

بزم من هر شب به قصر ابرهاست          چون زمینى نیستم ، افلاکى ام




تاریخ : چهارشنبه 90/6/30 | 11:33 عصر | نویسنده : حیران | نظر

  • ایران بلاگ | ویندوز سون | آنکولوژی