در برخى قبرستان هاى بسیار قدیمى مخصوصا بسیارى از قبرستان هاى کشورهاى عربى مانند وادى السلام در شهر نجف اشرف و خرابات در شهر دمشق قبرها را یک تا یک و نیم متر از زمین بلندتر درست مى کرده اند و بعد از آن بنا به دلایلى از ارتفاع قبرها کاسته و آن را تا حدود سى الى چهل سانتیمتر از زمین بلندتر قرار مى دادند. ولى اخیرا که امور قبرستان ها جزء وظایف شهردارى ها محسوب شده ، اموات با یک ترتیب خاص دفن شده و قبرهاى آنها همکف با زمین قرار مى گیرد.
معمولا در قبرستان هائى که قبرها یک تا یک و نیم متر از زمین بلندتر باشند رفت و آمد از روى آنها و پا گذاشتن روى آنها ممکن نیست ، اما با همکف قرار گرفتن آنها با زمین ، پا گذاشتن و رفت و آمد از روى قبور سهل و آسان شده و مردم بدون توجه از روى آنها رفت و آمد مى کنند. سخن ما در این است که آیا رفت و آمد از روى قبور و پا گذاشتن روى آنها از نظر شرع ، اشکال و ایرادى دارد و منعى نرسیده و مى توان روى آنها نشست و یا پا گذاشت ؟
الف - از نظر شرع و مسائل شرعى خداوند متعال همان گونه که براى مسلمین و مومنین در مقایسه با دیگران ارزش و احترام قائل است ، قبرستان و قبور مسلمانان و مومنین نیز داراى احترام و ارزش است . فقهاء و علماء بزرگ شیعه بر این عقیده اند که بى احترامى نسبت به قبور مومنین ، اهانت به قبرستان مومنین ، ریختن خاشاک و زباله و چیزهائى که موجب هتک حرمت قبور مومنین در قبرستان است ممنوع و حرام است . این بى احترامى چه نسبت به همه و کل قبرستان و یا نسبت به یک قبر، تفاوتى ندارد و گناه است
ب- اگر رفت و آمد از روى قبور همین عنوان جسارت به قبور مومنین را پیدا کند با همان ریختن خاشاک در قبرستان فرقى ندارد. پس از این جهت که ملاک در جواز و عدم جواز، اهانت و جسارت و عدم اهانت و جسارت است بازگشت آن بستگى به قصد انسان دارد؛ اگر به قصد اهانت روى قبر بنشیند، راه برود و یا پا بگذارد حرام و گناهکار محسوب است ، ولى اگر قصد اهانت نیست ؛ مثلا از کثرت جمعیت ضرورت ایجاب مى کند، یا قبور درهم و برهم است که اگر بخواهیم روى قبور پا گذاشته نشود با پیچ و خم هاى زیادى روبرو هستیم ، در این صورت ایراد و اشکالى ندارد
ج _ در ارتباط با اصل موضوع (پا گذاشتن روى قبور) مرحوم صدوق (ره ) در من لایحضر و مرحوم مجلسى در بحار به نقل از حضرت موسى بن جعفر (ع ) آورده اند:
... و قال ابوالحسن موسى بن جعفر (ع ): اذا دخلت المقابر فطا القبور، فمن کان مومنا استروح الى ذلک و من کان منافقا وجد المه
حضرت موسى بن جعفر (ع ) فرمود: وقتى به قبرستان داخل مى شوید و روى قبرها مى روید، اگر صاحب قبر مومن باشد این پا گذاشتن روى آن موجب آسایش و راحتى او از گرفتارى خواهد شد، و اگر صاحب قبر منافق باشد، پا گذاشتن موجب عذاب و غم و اندوه بیشترى براى او مى شود.
معناى حدیث این نیست که باید روى قبور، به این دلیل که براى آنها اثر دارد پا گذاشت بلکه حدیث در مقام بیان این نکته است که اگر از روى بى توجهى روى قبور رفتیم گناهى نداریم ، گرچه صاحب قبر اگر مومن است بهره مند خواهد شد.
نکته دیگرى که در این بحث مورد توجه است این که فرمودند: در صورتى که صاحب قبر مومن است ، چنین و اگر منافق است چنان ؛ یعنى فقط از مومن و منافق نام برده شده و در مورد قبور کفار سخنى به میان نیاورده اند؟
پاسخ این پرسش در یک جمله و آن این است که : دفن اجساد کفار و مشرکین در قبرستان مومنین جایز نیست .
السلام است. این سؤال به خاطر انتساب مکانهاى مختلفى به آن بانوى بزرگوار
در کشورهاى مختلف است.
از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوى بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانى دارد.
1-
قبرى که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکى دمشق، پایتخت فعلى کشور سوریه
وجود دارد. علماى قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه» یا «راویه»
تعبیر آوردهاند. زائران ایرانى که جهت زیارت به سوریه مىروند، این مکان
را زیارت مىکنند.
2- محلى که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه» مشهور است.
3-
شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفى شده است،
گرچه در مدینة النبى محلى به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نورى 1،
و دیگران احتمال شام را تقویت کردهاند. محقق اخیر با روشى عالمانه احتمال
مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدى اثبات کرده است که حضرت زینب کبرى
علیها السلام در شام دفن شده است.
براى هر یک از این سه احتمال دلائلى ذکر شده است که به بیان هر یک و نقد آن خواهیم پرداخت.
الف: احتمال مصر
براى
این احتمال دلایلی بیان شده است که مهمترین آنها دلیل روایی است: نسابه
عبیدلى در کتاب «اخبار الزینبات» روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون
آنها باید حضرت زینب (علیهاالسلام) درمصر دفن شده باشد.
نقد و بررسی:
اما
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقى
نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتى را براین احادیث
وارد کرده و میگوید اکثر راویانى که عبیدلى این روایات را از آنان نقل
کرده است، مجهول هستند و پس از بررسى و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و
نسب هیچ اثرى از آنان به دست نیامد. مفاد این روایات نیز خالى از تناقض و
اشکال تاریخى نیست.
زینب مدفون در مصر کیست؟
اکنون
این پرسش پیش مىآید که اگر حضرت زینب علیها السلام دختر على علیه السلام
در مصر دفن نشده است پس قبرى که در محله «قناطر السباع» قاهره است متعلق
به کیست؟ در پاسخ به این پرسش باید یادآورى کنیم که از بررسى و تتبع در
تاریخ روشن مىگردد که زینبى که در مصر (قاهره) دفن شده است، زینب بنت
یحیى المتوج بن الحسن الانور بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب است. ولى
از آنجا که ذهن انسان با شنیدن نام مشترک بین چند نفر، متوجه مشهورترین
آنها مىگردد، بسیارى از مردم تصور کردهاند که این همان زینب مشهور یعنى
زینب دختر على بن ابىطالب علیهما السلام است 2، در حالى که
این تصور کاملا بىاساس است. البته نسبت دادن افراد به جد بزرگ آنان معمول
است، چنانکه امامان ما را پسر پیغمبر مىخوانند. بنابراین اگر زینب
بنتیحیى را زینب بنت على علیهما السلام بخوانند، هیچ اشکالى نخواهد داشت.
ب: احتمال مدینه
علامه
فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده
است و براى این مطلب دلیل مىآورد که: بازگشتحضرت زینب علیها السلام پس
از فاجعه کربلا به مدینه، قطعى و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر
ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن
شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد. این دلیل در واقع
نوعى استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است.
نقد و بررسى
گرچه
دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعى
است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیارى از بزرگان بنى هاشم در
این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آنها در کتب مربوط بیان شده
است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش
با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص مىشد. در حالى که در هیچ یک از کتب
مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامى از محل قبر او به میان نیامده
است، با این که نام زنانى همچون «ام البنین» که در بقیع دفن شدهاند در
کتابهایى مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
مسعودى در شرح حال امام
حسن مجتبى علیه السلام مىنویسد: «حسن بن على در کنار قبر مادرش فاطمه
علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا این زمان سنگى است که
روى آن چنین نوشته شده است:
«الحمدلله مبید الامم ومحیى الرمم هذا
فاطمة بنت رسولالله صلى الله علیه و آله سیدة نساء العالمین و الحسن بن
على بن ابىطالب و على بن الحسین بن على و محمد بن على و جعفر بن محمد
رضوان الله علیهم اجمعین.» 3
و این نشان مىدهد که قبر
آن بزرگواران در قرن چهارم یعنى تا زمان مسعودى مشخص بوده است، و اگر قبر
حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا
زمان مسعودى روى قبر نوشته مىشد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در
همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع
باشد، اما هیچ نشانى از آن نباشد، و در هیچ تاریخى یاد نشده باشد؟
از
طرف دیگر موضوعات تاریخى جاى اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشتحضرت
زینب علیها السلام به مدینه قطعى است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده
است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. 4
ج: احتمال شام
طرفداران
این نظریه مىگویند: در مدینه قحطى و دست تنگى شدیدى به وجود آمد. عبدالله
جعفر تصمیم گرفتبا همسر خود ; حضرت زینب علیها السلام به شام که مقدارى
زمین زراعتى داشتسفرکند. پس از مسافرت به شام حضرت زینب علیها السلام در
همانجا درگذشت. 5
آرى
مزار زینب علیها السلام در واقع دلهاى مردم عارف است و در هر نقطهاى که
مدفون باشد تمام زیارتگاههاى منسوب به او مورد احترام است و محل استجابت
دعا
نقد و بررسى
1-
اینکه گفته شده است که عبدالله بن جعفر در حومه دمشق مزرعه و قریه داشته و
همراه همسرش جهتسرکشى یا بهره بردارى از آنها رفته بوده و در این سفر
حضرت زینب علیها السلام درگذشته است مطلب بىاساسى است. در هیچ یک از کتب
تاریخى از چنین مزرعهاى اسمى به میان نیامده و اصولا چون عبدالله فرد
بخشندهاى بوده هرگز مال و ثروت در دست او دوام نمىآورده است، بنابراین
چگونه ممکن است داراى چنین مزرعه و قریهاى بوده باشد؟
2- اگر فرضا
عبدالله بن جعفر چنین مزرعهاى داشته، ممکن بود شخصا براى رسیدگى به وضع
آن به شام برود و دیگر نیازى به بردن همسر و دیگر اعضاى خانواده خود که
مستلزم هزینه زیادى بود، نداشت.
3- مدینه از شهرهاى مهمى است که مثل
بسیارى از شهرهاى مهم دنیا براى آن تاریخهاى متعددى نوشتهاند. بعضى از
این کتابها به حوادث مهمى که در مدینه اتفاق افتاده مثل زلزله، آتش گرفتن
حرم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، وزیدن باد سرخ و… پرداختهاند. اگر
چنان قحطى و گرسنگى در آن سال در مدینه اتفاق افتاده بود، قطعا در این
کتابهاى تاریخى درباره آن بحث مىشد، در حالى که چنین چیزى مطرح نشده است.
نتیجه بحث
پس از بررسى سه احتمال در مورد محل دفن حضرت زینب کبرى علیها السلام مىتوان چنین نتیجه گرفت که:
احتمال مصر اشکالات فراوان دارد، احتمال مدینه بدون دلیل است، و احتمال شام به نظر استوارتر مىآید گرچه دو اشکال باقى مىماند:
یکى
اینکه به چه دلیل عبدالله جعفر حضرت زینب علیها السلام را به شام برده
استبا اینکه حضرت زینب علیها السلام دل خوشى از شام نداشت، و اشکال دیگر
اینکه بسیارى از مورخین نوشتهاند: آنکه در شام دفن است «امکلثوم» فرزند
على علیه السلام است. 6
اشکال دوم را بدین صورت مىتوان
حل کرد که منظور از «ام کلثوم» همان زینب کبرى علیها السلام است ولى مشکل
اینجاست که کسانى مثل ابن جبیر از این ام کلثوم به «زینب صغرى» و نه
«زینب کبرى» تعبیر آوردهاند و در سنگ نوشتهاى که از خاک مقبره در شام
استخراج شده است، چنین نگاشته شده است که: «هذا قبر زینب الصغرى المکناة
بام کلثوم ابنت على بن ابوطالب امها فاطمة البتول سیدة نساء العالمین
ابنتسید المرسلین محمد خاتم النبیین صلى الله علیه و سلم.» 7
گرچه
نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب علیها السلام در کجا واقع است
ولى مىتوان گفت: زیارتگاهها و اماکنى که به این دودمان منسوبند همه از
مصادیق آیه شریفه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» 8 مىباشند.
این خانهها و زیارتگاهها ولو منسوب به آنها باشد – جاى ذکر و توجه به
خدا و انسانسازى و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر
کجا که باشد یاد و خاطرهشان زنده است و در سینههاى مردم عاشق جاى دارند.
چه زیبا سرودهاند که:
بعد از وفات ، تـربـت مـا در زمیـن مجـوى در سینههاى مردم عارف مزار ماست
آرى
مزار زینب علیها السلام در واقع دلهاى مردم عارف است و در هر نقطهاى که
مدفون باشد تمام زیارتگاههاى منسوب به او مورد احترام است و محل استجابت
دعا.
، ناگاه گنهکارى تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور
بود آنان را بدید، آتش حسرت در سینهاش افروخته شد، آب ندامت از دیدهاش
روان گشت، تیرگى روزگار و تاریکى حال خود را معاینه1 دید، آه جگر سوز از دل
پرخون برکشید و با زبان حال گفت:
یا رب که منم دست تهى چشم پرآب جان خسته و دل سوخته و سینه
کباب
نـامـه سـیـه و عـمـر تـبـه، کـار
خـراب از روى کـرم بـه فـضـل خویـشـم دریاب
پس با خود اندیشید که هر چند در همه ى عمر قدمى به خیر
برنداشته ام و با این آلودگى و ناپاکى قابلیت همراهى با پاکان را ندارم ،
اما چون این گروه دوستان خدایند ، اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو سه گامى
بروم ضایع نخواهد بود ; پس خود را سگ اصحاب ساخت و به دنبال آن جوانمردان
فریادکنان مى رفت .
یکى از حواریون باز نگریست و آن شخص را
که به نابکارى و بدکارى شهرهى شهر و مشهور دهر بود دید که به دنبال ایشان
مىآید، گفت: یا روحَ اللّه ! اى جان پاک ! این مرده دل بى باک را کجا
لیاقت همراهى با ماست و بودن این پلید ناپاک از پى ما در کدام مذهب رواست؟
او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهى ما جدا شود که مبادا
شومى گناهانش دامن زندگى ما را بگیرد !!
عیسى علیه السلام در
اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد ، که ناگاه وحى
الهى در رسید : یا روحَ اللّه ! دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوى تا
کار از سر گیرد ، که هر عمل خیرى تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر
حقارتى که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق
گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد ،
مسیر توفیق به روى او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او
فرستادیم.
* * * *
*
و تو که اکنون به این سطر از مقال رسیدهای : گوش خود را
خوب بر این لطیفه بگشا و چشم خود بر خلایق همی بربند، مبادا که به آن حواری
حضرت روحُ الله ملحق شوی. فرزندان آدمی را همه حمل بر حُسن کن. لیکن در
تعاملات خویش حزم و احتیاط را هیچگاه فرو نگذار.
.: Weblog Themes By Pichak :.