لحظات آخر مهمونی خدا رو داریم سپری می کنیم .
نمی دونم کیا موندنی شدن و کیا رفتنی ....
نمی دونم صاحبخونه دست چه کسایی رو گرفت و در گوشی بهشون گفت :
شما بمونید !!! نمی دونم...
ولی اونچه که مهمه اینه :
این لحظات آخر رو بیاییم از صاحبخونه معذرت خواهی کنیم و بگیم :
صاحبخونه ! اگه برات مهمون بدی بودم ولی پذیرایی تو خوب بود
اگه رو در روت وایسادم و بهت زبون درازی کردم ، نمی فهمیدم ؛
چون غرق نعمتم کرده بودی ....
ماهی تا وقتی تو آبه ، نمی دونه آب یعنی چی ..
صاحبخونه ! الان معنی نعمت روفهمیدم که سفره رو دارن جمع می کنن...
صاحبخونه ! منو ببخش
صاحبخونه ! تو کریمی پس به کرمت قسم منو ببخش...
صاحبخونه ! یه خواهش دارم ....
اگه من تواین مهمونی برات بد بودم نکنه که تو بخوای با من مثل خودم برخورد کنی ؟!
صاحبخونه ! بذار با پر رویی تموم بگم ...
برا مهمونی سال بعد منو دعوت کن ...قول میدم مهمون خوبی باشم برات
قـــول می دم....قول می دم .....
برگرفته از سایت http://maddahi.net/
.: Weblog Themes By Pichak :.