مقدمه
اصولا هر آنچه در جامعه بشری از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است، اندیشهای است که ریشه در اعتقادات، سنتها و باورهای مردم دارد و در بین سایر جوامع زبانزد عام و خاص است.
آنچه موضوع بحث و مشترک بین تمامی جوامع است، مهمانداری است، که از زمانهای بسیار دور و در میان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است و همه انسانها با هر خصوصیت و تیره و نژادی، در هر منطقه دنیا که زندگی میکنند، این خصیصه را در جان و دلشان ثبت کرده و این کار پسندیده را ارج مینهند و به آن عمل میکنند.
این خصلت بسیار خوب و نیک، با ظهور دین مقدس اسلام در بین جوامع و پذیرش آن از طرف مردم برای همیشه ثبت و جاودانی شد و دین مبین اسلام، این خصلت نیک را تایید و بر آن تاکید کرد.
آداب و چگونگی پذیرایی از مهمان در جوامع متعدد، مختلف است و در هر جامعهای به نوعی، از مهمان پذیرایی میکنند که بعضی از آن مطابق شرع مقدس اسلام است و برخی دیگر مخالف با فرمانهای انسانساز الهی است.
از باب نمونه، در بعضی از جوامع غیر اسلامی بهترین پذیرایی از مهمان، این است که جام شرابی را به وی تعارف کنند و او نیز برای قدردانی از میزبان جام را سر بکشد،که اینگونه پذیرایی از نظر اسلام مردود، بلکه حرام است.
خداوند تبارک و تعالی برای مهمان و میزبان ارزش زیادی قایلشده و برای آنها پاداشهای بسیار زیادی در نظر گرفته است؛ هم برای مهمان که به خانه برادر دینیاش میرود و با او دیدار کرده و در خانه او غذا میخورد و هم برای میزبان که از او پذیرایی میکند و غذا و امکانات رفاهی را در اختیار او قرار میدهد اگر انسان بعد از انجام واجبات و ترک محرمات، جز مهمانداری عمل نیک دیگری را انجام نداده باشد، خداوند به واسطه همین عمل، او را به بهشت میبرد.
یکی از صفات بسیار پسندیده - که اگر در هر فرد وجود داشته باشد، فضیلتی بزرگ محسوب میشود - مهمانداری و مهماندوستی است.
تمامی پیامبران به این صفت زیبا و پسندیده آراسته بودند و یکی از صفات بارز آنان مهماندوستی بود. ما هیچ پیامبری را سراغ نداریم که از مهمان روگردان بوده باشد.
بعضی از پیامبران اگر شب در منزل مهمان نداشتند، لب به غذا نمیزدند و گرسنه میخوابیدند!
میزبانی حضرت ابراهیم علیه السلام
حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران عظیمالشان بود که هیچ وقت بدون مهمان غذا نمیخورد و لب به غذا نمیزد. از قضا روزی مهمان برای آن حضرت نرسید و او گرسنه بود. از خانه به جستوجوی مهمان بیرون آمد. دید در صحرا جماعتی در حال سفرند.
حضرت ابراهیم علیه السلام خود را به آنها که پانزده نفر بودند، رساند و آنها را به مهمانی دعوت کرد.
آنها گفتند: ما گروهی کارگر بیچاره هستیم. هر یک از ما اطفال و عیال زیادی داریم. اگر خود مهمان شویم، اهل و عیال ما گرسنه خواهند ماند.
حضرت ابراهیم فرمود: اجرت عملگی شما را نیز خواهم داد. به هر حال آنها را راضی کرد و به خانه آورد و مهمان نمود.
وقتی کارگران در ضیافت شرکت کردند و اجرت هم گرفتند، با خود گفتند: حقیقتا دین ابراهیم بر حق است؛ زیرا مهمان میکند و اجرت هم میپردازد.
در همان ساعت نزد حضرت ابراهیم ایمان آوردند و به سوی خانواده خود برگشتند.(1)
تمامی مؤمنان وظیفه دارند در حد توان، دیگران را به مهمانی دعوت کنند و اگر کسی آنها را به مهمانی دعوت کرد، بپذیرند؛ هر چند مسافت دور باشد و مشقت داشته باشد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: به حاضران و غائبان امتم وصیت میکنم: دعوت برادر مسلمان خود را اجابت کنند؛ حتی اگر مسافت آن پنج میل باشد، چون این عمل جزء ایمان شما است.(2)
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید: یکی از حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش این است که دعوت او را اجابت کند.(3)
نپذیرفتن دعوت برادر مؤمن، ظلم و پایمال کردن حق او است، در حالی که ادای حقوق برادر مؤمن واجب است و انسان فردای قیامت باید جوابگو باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: اگر شخصی برادر دینیاش را به غذایی دعوت کند و او نپذیرد، در حق او ظلم کرده است.(4)
وقتی کسی رسول گرامی اسلام را به مهمانی دعوت میکرد، میپذیرفت و به مهمانی میرفت؛ حتی اگر میزبان او غیرمسلمان بود، و از این راه مردم را ارشاد میکرد و به دین اسلام دعوت میفرمود.
در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان مشرکان شخصی به نام «عقبه» بود. وی مردی سخی و بلند نظر بود. هر وقت از سفر برمیگشت، سفره مفصلی ترتیب میداد و دوستان و بستگانش را به مهمانی دعوت میکرد. در همان حال که در صف مشرکان بود، دوست داشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مهمان کند.
او در مراجعت از یکی از مسافرتهایش، سفره گستردهای ترتیب داد و جمعی از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله را دعوت کرد.
دعوت شدگان به خانه او آمدند و کنار سفره غذا نشستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز وارد شد و کنار سفره نشست، ولی دست به غذا نزد.
عقبه از حضرت پرسید: چرا غذا میل نمیفرمایید؟!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من از غذای تو نمیخورم، مگر این که به یکتایی خداوند و رسالت من گواهی دهی!
«عقبه» چون خیلی به آن حضرت علاقه داشت و نمیخواست کسی گرسنه از کنار سفره او برخیزد، به یکتایی خداوند عزوجل و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گواهی داد و به این ترتیب اسلام را قبول کرد. اما متاسفانه به خاطر همنشین بد، از دین اسلام برگشت و مرتد شد و در جنگ احد به هلاکت رسید.(5)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: اگر مؤمنی مرا به [خوردن] شانه گوسفندی دعوت کند، دعوت او را اجابت میکنم، چون این عمل جزو ایمان است.(6)
امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید: از جمله چیزهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا علیهاالسلام، تعلیم داد، این بود: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را اکرام کند.(7)
وقتی انسان، این موجود ضعیف آنقدر سخاوت داشته باشد که همنوعانش را دعوت کند و از حاصل دسترنجش به آنها بخوراند، خداوند تبارک و تعالی که سخیترین بخشندگان است، چگونه فردای قیامت با مهمانانش رفتار خواهد کرد.
آوردهاند: روزی ملکشاه آلب ارسلان به شکار رفته بود. به دهی از نواحی نیشابور رسید و گرسنگی بر وی غالب شد، مردی را دید که کشت خود را آب میداد. نزدیک رفت و پرسید: ای روستایی! آیا آب و نان همراه داری؟
کشاورز گفت: دارم، ولی نه برای تو!
سلطان گفت: یاوه مگوی! اگر داری دو سه تا به من بده.
روستایی جواب داد: یاوه تو میگویی که به من میگویی نان بده!
سلطان دانست سختی و درشتی در وی تاثیر ندارد. از این رو کارد خود را از میان باز کرد و گفت: این را بگیر و چند عدد نان بده.
روستایی گفت: به دکان طباخ ببر که اگر من از سر کشت بروم و فرار کنم، از کجا مرا مییابی؟!
سلطان گفت: این کارد را به تو میبخشم.
روستایی جواب داد: بهتر از این چیزی نداری که به من ببخشی؟ یا دست از سر من برداری؟!
سلطان ناراحت شد و خواست برود. روستایی عنان اسب او را گرفت و بوسه داد و گفت: مرا ببخش، چون با تو شوخی میکردم! او را فرود آورد و دوید جامی آب حاضر کرد و بره شیر مستی را ذبح کرد. آتش افروخت و کباب کرد و برای او حکایتهای مضحک میگفت و سلطان میخندید.
چون لشکر از دنبال او برسید، روستایی دانست او سلطان است. سر در پیش افکند و به کار خود مشغول شد.
وقتی سلطان غذا خورد، به او گفت: باید به درگاه ما بیایی تا حق تو را به جای آورم!
روستایی گفت: ما در عهد سلطان جهان آسودهایم و اینقدر خدمت، ارزش ندارد کسی مکافات آن کند و ما عادت نکردهایم از مهمان مزد بستانیم.
سلطان از آن سخن بسیار خوشش آمد و انتظار کشید تا شاید روستایی به خدمت او بیاید، اما خبری نشد، روستایی بعدا هم به هیچ کس نگفت سلطان مهمان او بوده است.(8)
امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید: هر کس مسلمانی را سیر گرداند، جز پروردگار عالم هیچ یک از مردمان و فرشتگان مقرب و پیامبران ندانند اجر و پاداش او در قیامت چقدر خواهد بود.
سپس فرمود: از جمله چیزهایی که سبب آمرزش خواهد شد، سیر کردن مسلمان گرسنه است.(9)
ابوالحسن میگوید: روزی جمعی با امام حسن مجتبی علیه السلام به حج میرفتند و زاد و توشه آنها از پیش رفته بود. آنها گرسنه و تشنه شدند. ناگاه از دور خیمه کهنهای را دیدند. به آن جا رفتند. زنی پیر در آن جا نشسته بود. به او سلام کردند.
زن بادیه نشین پیش دوید و ایشان را اکرام کرد و گوسفندی داشت. فوری آن را دوشید و شیرش را پیش مهمانان آورد و گفت: این شیر را بنوشید و گوسفند را ذبح کنید و طعام سازید. مهمانان چنان کردند و بعد از غذا به پیرزن گفتند: ما از طایفه قریشیم. وقتی بازگردیم، باید به نزد ما بیایی تا پاداش احسان تو را بدهیم. این را گفتند و حرکت کردند. شب که شد، شوهر زن از صحرا آمد و گوسفند را ندید.
زن ماجرا را به او گفت. مرد خشمگین شد و گفت: در دنیا یک گوسفند داشتی و آن را به قومی دادی که ایشان را نمیشناختی!
زن گفت: اگر ایشان را میشناختم، بازرگان بودم، نه میزبان. میزبان آن است که طعام به کسی دهد که او را نشناسد.
بعد از چند روز، زن و شوهر از محنت فقر و فاقه به مدینه رفتند. پیرزن به کوچهای داخل شد. امام حسین علیه السلام کنار در منزل ایستاده بود. آن زن را شناخت و به او فرمود: ای زن! آیا مرا میشناسی؟
زن گفت: نه.
حضرت فرمود: من آنم که آن روز مرا به شیر و گوسفند مهمان کردی. امام به او هزار گوسفند و هزار درهم بخشید و او را نزد امام حسن علیه السلام برد. حضرت پرسید: برادرم به تو چقدر کمک کرد؟
گفت: اینقدر گوسفند و درهم.
امام حسن علیه السلام دو برابر آن را به زن داد و او را به نزد عبدالله جعفر فرستاد. او از زن پرسید: ایشان به تو چقدر دادند؟
گفت: هر یک این مقدار گوسفند و درهم.
عبدالله دو هزار گوسفند و دو هزار درهم به او داد و گفت: اگر تو از اول به نزد من میآمدی، تو را مستغنی میکردم.
آن زن و شوهر به خاطر یک گوسفند که در دنیا داشتند و آن را برای مهمان ذبح کردند، با پنج هزار گوسفند و پنج هزار درهم بازگشتند.(10)
انسان در مهمانداری و پذیرایی از مهمان نباید خساست به خرج دهد، بلکه در حد توان خود باید پذیرایی کند، چون مهمان حبیب خدا است. خدای متعال فردای قیامت به کسی که عزیزش را خدمت کرده است، آنقدر نعمت میدهد که تمامی مردم حسرت حال او را میخورند. در آن روز است که انسان افسوس میخورد ای کاش تمام اموالم را برای مهمان خرج میکردم و تمام وقتم در پذیرایی از مهمان میگذشت، تا الآن جزو زیانکاران نباشم.
مهمانداری و مهماننوازی یکی از صفات برجسته هر خانواده، شهر و یا کشور است، وقتی کسی میخواهد از خوبیهای شخصی یاد کند، میگوید: آدم مهماننوازی است و یا میگوید: مردم فلان شهر، آدمهای مهماندوستی هستند و از مهمان، خوب پذیرایی میکنند.
مهماننوازی از سجایای برجسته اخلاقی است و ملتهایی که بهره بیشتری از این سجیه اخلاقی دارند، به آن مباهات و افتخار میکنند.
یکی از صفات برجسته بتپرستان زمان جاهلیت که اسلام نیز آن را تایید کرده و زبانزد خاص و عام بوده و هست، مهماندوستی و مهمانداری آنها بوده است؛ حتی بعضی از طوایف عرب شبها آتش در صحرا روشن میکردند تا اگر غریبهای وارد منطقهشان شد، آتش را ببیند و به مهمانی آنها برود.
اعراب به افرادی که زیاد برای آنها مهمان میآمد صفاتی را نسبت میدادند؛ مثلا میگفتند: «فلانی کثیر الرماد است»؛ یعنی خاکستر خانهاش زیاد است؛ کنایه از این که چون مهمانش زیاد است، پخت و پز بسیار دارد و در نتیجه خاکستر خانهاش زیاد است.
یا میگفتند: فلانی حیاط خانهاش در ندارد؛ کنایه از این که چون مهمان زیاد به خانهاش رفت و آمد میکند، گویا برای رفاه حال مهمانان، برای خانهاش در نگذاشته است.
یا میگفتند: سگهای خانه فلانی زیادند؛ کنایه از این که، چون پخت و پز زیاد دارد، سگها برای چرب کردن دندان به آنجا میآیند. این قبیل اوصاف هنوز در بین آنها مرسوم است.
افراد غریبهای که از کشورهای دیگر به مملکت ما سفر میکنند و اینجا را با ممالک خود مقایسه میکنند، یکی از صفات برجسته مردم کشور اسلامی ما را مهماننوازی میدانند. آری، ایرانیان چون از امامان خود سرمشق میگیرند و به دستورهای آنان عمل میکنند، مهماننواز هستند.
خداوند تبارک و تعالی در حدیث قدسی میفرماید: ای فرزند آدم! مالی که در دست تو است، مال من است و تو هم بنده من هستی و مهمانی که برای تو میرسد، فرستاده من است. اگر مال مرا از فرستادهام منع کنی، به بهشت من امید نداشته باش و نخواه تو را به بهشت ببرم.(11)
متاسفانه در عصر ما که عصر مادیگری است، این سنت انسانی چنان محدود شده که در بعضی از جوامع غربی تقریبا برچیده شده است. شنیدهایم هنگامی که بعضی از آنها به کشورهای اسلامی سفر میکنند و گستردگی مهمانداری و مهماننوازی را که هنوز در خانوادههای اصیل این مرز و بوم به صورت گرم و مملو از عواطف برقرار است میبینند، شگفت زده میشوند و با خود میگویند چگونه ممکن است افرادی بهترین وسایل موجود در خانه و بهترین غذاهای خود را برای پذیرایی از مهمانهایی که اصلا آنها را نمیشناسند و یا گاهی با آنها ارتباط دارند، بگذارند.
عمل کردن به وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله
یکی از وصیتهای پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام این بود: تو را وصیت میکنم به خوب همسایهداری و اکرام کردن مهمان و پذیرایی از آنها.(12) وصیتهای پیامبر گرامی اسلام بر دو گونه است: یکی سفارشها و وصیتهای خصوصی است که شامل حال دیگران نمیشود و فقط منحصر به موضوع معینی است و دیگر وصیتهایی که جنبه عمومی دارد که شامل حال تمامی مؤمنان است و همه باید به آن وصایا عمل کنند تا در دنیا و آخرت سعادتمند گردند.
یکی از مواردی که پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت کرده و جنبه عمومیت دارد، مهمانداری است که بارها حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام را در جاهای مختلف به آن سفارش کرده است.
مذمت خانهای که مهمان در آن وارد نشود
اسلام خانهای را که مهمان داخل آن نمیشود و همچنین کسی را که مهمانداری نمیکند و از مهمان فراری است، مذمت کرده است.
یکی از فرقهای اساسی انسان با موجودات دیگر این است که او همنوعان خویش را در غذا، مسکن و اموال خود شریک میکند، ولی موجودات دیگر مثل حیوانات، همنوعان خود را فراری میدهند.
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: هر خانهای که مهمان در آن وارد نمیشود، ملائکه نیز داخل آن نمیشوند.(13)
ملائکه مایه رحمت الهی هستند و با ورود آنها نعمت نیز وارد میشود. پس هر خانهای که ملائکه در آن نمیآیند، نعمت و برکت نیز از آن خانه برداشته میشود.
گویند: روزی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ناراحت و غمگین بود. از او علت ناراحتی را سؤال کردند.
حضرت فرمود: هفت روز است مهمان وارد خانه من نشده است!(14)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: بدترین غذاها، غذایی است که افراد سیر به آن دعوت شوند و افراد گرسنه از آن منع گردند.(15)
پینوشتها:
1- آثار و اشعار شیخ بهایی، ص 157، با اندکی تصرف .2- المحاسن، ج 2 ، ص 180 .
3- همان، ج 2 ، ص 179 .
4- قرب الاسناد، ص 160 .
5- مجمع البیان، ج 7 ، ص 166 .
6- المحاسن، ج 2 ، ص 180 .
7- وسائلالشیعه، ج 16 ، ب 40 ، ص460 .
8- جوامع الحکایات، ص 211 ، با اندکی تصرف .
9- همان، ص 305 .
10- جوامع الحکایات، ص 213 ، با اندکی تصرف .
11- چهل حدیث قدسی، ح 35 .
12- بحارالانوار، ج 74 ، ص 411 ، ح 22 .
13- جامع الاخبار، ص 378 ، ح 1058 .
14- بحارالانوار، ج 41 ، ص 28 ، ح 1 .
15- کنزالعمال، ح 25881 .
.: Weblog Themes By Pichak :.