سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطره‌ای از زبان امیر مؤمنان، علی علیه السلام

پیامبر هم ضامن آهو بوده

[اکنون به من گوش کنید تا خاطره‌ای از حبیبم، پیامبر خدا برایتان نقل کنم]

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از جایى مى‌گذشت در بین راه گذارش بر ماده آهویى افتاد که در خیمه و خرگاهى بسته شده بود.

آن حیوان به قدرت خدا زبان بگشود و با پیامبر گرامى سخن گفت و به آن حضرت عرض کرد:

اى فرستاده خدا! من مادر دو آهو بچه‌ام که اینک هر دو، گرسنه و تشنه‌اند و پستانهایم از شیر آکنده، از شما تقاضا دارم (هر چند) ساعتى مرا رها سازید تا پس از شیر دادن آنها بازگردم و دوباره در همینجا به بند نشینم .

رسول خدا (که درود خداوند برو و خاندانش باد ) فرمود: چگونه این کار ممکن است، در حالى که تو صید و شکار مردم و اسیر و دربند هستى؟

آهو گفت : اگر رهایم کنید (به زودى) باز آیم و شما خود مرا در بند کنید.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پس از آنکه از حیوان تعهد گرفت، رهایش ساخت.

چیزى نگذشت که آهو بازگشت اما پستانش از شیر تهى گشته بود.

پیامبر اکرم حیوان را در همان مکان بست و سپس پرسید: این آهو شکار کیست؟

گفتند: صیاد و مالک آن ، شخصى از تیره عرب است.

رسول خدا (بى درنگ) رهسپار آن قبیله شد. و به منظور رهایى حیوان، قصد خریدن آهو را کرد و در این خصوص با صیاد سخن گفت ، اما صیاد گفت:

اى فرستاده خدا! پدر و مادرم فداى شما، این حیوان را از همین جا رها ساختم.

آنگاه پیامبر خدا (که درود خداوند برو و خاندانش باد) به جمع حاضر روى کردند و فرمودند:

اگر چارپایان نیز به میزان شما از مرگ (و سختیهاى پس از آن ) خبر داشتند، هرگز از آنها، گوشت فربهى نمى خوردید.

متن روایت :

عَن عَلِى قالَ : مَرَّ رَسولُ اللهِ (ص ) بِظَبِیةٍ مَربُوطَةٍ بطَنَبِ فُسطَاطٍ، فَلَمَّا رَاَتْ رَسولَ اللهِ (ص) اَطلَقَ اللهُ عَزّ وَ جَلّ لَها مِن لِسانِها فَکَلَّمَتهُ

فَقالَتْ :یَا رَسولَ اللهِ! اِنِّى اُمُّ خَشَفَینِ عَطشانَینِ وَ هَذَا ضَرعى قَد اِمتَلَأَ لَبَناً فَخَلِّنِى حَتَى انطَلِقُ فَارضِعهَا ثُمَّ اَعُودُ فَتَربِطنِى کَما کُنتُ .

فَقالَ لَهَا رَسولُ اللهِ (ص): کَیفَ وَ اَنتَ رَبیطَةُ قَومٍ وَ صَیدُهُم؟

قَالَتْ: بَلَى یَا رَسولَ اللهِ! اَنَا اَجِىءُ فَتَربِطنِى اَنتَ بِیَدِکَ کَمَا کُنتُ.

فَاَخَذَ عَلَیهَا مُوثَقاً مِنَ اللهِ لِتَعُودَنَّ وَ خَلَى سَبیلَهَا فَلَمْ تَلبِثُ اِلّا یَسیِراً حَتی رَجَعَت قَد فَرَغَت مَا فِى ضَرعِها. فَرَبَطَها نَبىُّ اللهِ کَما کَانَتْ .

ثُمَ سَاَلَ : لِمَن هَذا الصَیدُ؟

قَالَوا: یَا رَسولَ اللهِ (ص )! هَذِهِ لِبَنِى فُلانٍ. 

فَاَتَاهُم النَبِىُ - وَ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانَ الذِى اقتَضَهَا مِنهُم مُنافِقاً فَرَجَعَ عَن نِفَاقِهِ وَ حَسُنَ اِسلامُهُ -  فَکَلَّمَهُ النَبِىِّ لِیَشتَرِیَهَا مِنهُ.

قَالَ : بَل اُخَلِّى سَبِیلَهَا، فِداکَ اَبِى وَ اُمِى یَا نَبِىَ اللهِ .

فَقَالَ رَسوُلُ اللهِ : لَو اَنَّ البَهائِمُ یَعلَمُونَ مِنَ المَوتِ مَا تَعلَمُونَ اَنتُم، مَا اَکَلتُم مِنهَا سَمِیناً 1




تاریخ : یکشنبه 86/4/31 | 11:29 عصر | نویسنده : حیران | نظر


  • ایران بلاگ | ویندوز سون | آنکولوژی