، ناگاه گنهکارى تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور
بود آنان را بدید، آتش حسرت در سینهاش افروخته شد، آب ندامت از دیدهاش
روان گشت، تیرگى روزگار و تاریکى حال خود را معاینه1 دید، آه جگر سوز از دل
پرخون برکشید و با زبان حال گفت:
یا رب که منم دست تهى چشم پرآب جان خسته و دل سوخته و سینه
کباب
نـامـه سـیـه و عـمـر تـبـه، کـار
خـراب از روى کـرم بـه فـضـل خویـشـم دریاب
پس با خود اندیشید که هر چند در همه ى عمر قدمى به خیر
برنداشته ام و با این آلودگى و ناپاکى قابلیت همراهى با پاکان را ندارم ،
اما چون این گروه دوستان خدایند ، اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو سه گامى
بروم ضایع نخواهد بود ; پس خود را سگ اصحاب ساخت و به دنبال آن جوانمردان
فریادکنان مى رفت .
یکى از حواریون باز نگریست و آن شخص را
که به نابکارى و بدکارى شهرهى شهر و مشهور دهر بود دید که به دنبال ایشان
مىآید، گفت: یا روحَ اللّه ! اى جان پاک ! این مرده دل بى باک را کجا
لیاقت همراهى با ماست و بودن این پلید ناپاک از پى ما در کدام مذهب رواست؟
او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهى ما جدا شود که مبادا
شومى گناهانش دامن زندگى ما را بگیرد !!
عیسى علیه السلام در
اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد ، که ناگاه وحى
الهى در رسید : یا روحَ اللّه ! دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوى تا
کار از سر گیرد ، که هر عمل خیرى تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر
حقارتى که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق
گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد ،
مسیر توفیق به روى او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او
فرستادیم.
* * * *
*
و تو که اکنون به این سطر از مقال رسیدهای : گوش خود را
خوب بر این لطیفه بگشا و چشم خود بر خلایق همی بربند، مبادا که به آن حواری
حضرت روحُ الله ملحق شوی. فرزندان آدمی را همه حمل بر حُسن کن. لیکن در
تعاملات خویش حزم و احتیاط را هیچگاه فرو نگذار.
.: Weblog Themes By Pichak :.